هوتن

Thursday, March 06, 2008

شکوفه

چشم گشود از بوسه شبنم بر لبانش
به وجد آمد از لرزش باد در کنارش
عاشق شد به تير خورشيد در نگاهش
دل سپرد به تپش بهار در اضطرابش

.
نوروزتان پيروز
هوتن بهار ۱۳۸۷

نياز

کمانی سازم از فرياد قلم
ذهن را به بازوی آرش دهم
بکوبم درد دل را بر کوه جهالت
تا بشکفد عشقها ز نو با طراوت


نبرد




روی تو

در نگاهم به سرو شگفتا به قد رعنای تو
در پناهم به رب عجبا به دل بی پروای تو
چه گويم از شگفتی خلقت که دگر باره

هزاران خورشيد يافتم نهان در سيمای تو

هوتن اسفند ۱۳۸۶