هوتن

Tuesday, March 15, 2011

درختی پر ز عشق ناب

بهار آمد ، بهار آمد ، بهار آمد
دگر باره ، شکوفه پر شمار آمد

برای پرواز بلبل
سروم به بلندای آسمان

برای بوسه بلبل
عاشقم به وسعت دشت

برای آواز بلبل
اقيانوسم به عمق باور

برای لمس بلبل
نسيمم به لطافت برگ

برای هميشه بهار بودن
صبورم به لذت ثانيه ها

نوروزتان فرخنده باد


هوتن
بهار ۱۳۹۰

Saturday, August 28, 2010

پير دل


در خلوت فواره های نور، پيری ديدم فرزانه
پر از نور و با وقار ، همچو افسانه
تا به خود آمدم، من ماندم و دلی ديوانه
.

به دل گفتم چه می جويی، گفت نهفتن
به پير گفتم چه می گويد ، گفت شکفتن
به دل گفتم ، بگو راز نهفته ات را
به پير گفتم ، بده وصال باده ات را
دل گفت از فلک شکوه ها کرده ام
يار گفت در فراقش گريه ها کرده ام
.
.
پير گفت با تو گويم راز آن جاودانگی
پر ز تاب و پر ز درد و پر از آن ديوانگی
.
.
صبوری پيشه کن چون چشم در بوی زمان
تا بگيری نور دل در ميان ديدگان
.
.

در ره موی سپيد عاشقان افسانه اند
در فراق روی يار همچنان پروانه اند

هوتن

Tuesday, March 09, 2010

آرام دل

در عشق قاصدک با برگ گل
دل آرام گيرد با روی تو
در نفس باد بر گيسوی بيد
دل آرام گيرد با بوی تو
در نور شبنم بر قلب ياس
دل آرام گيرد با سوی تو
در خانه پر آواز بلبل
دل آرام گيرد در کوی تو
.
.
نوروز فرخنده باد

هوتن ، بهار ۱۳۸۹

Saturday, June 20, 2009

شيرزن

. . .
گل لاله , يارم امشب تو راهه
گل پونه , مياد بسوی خونه
گل سنبل , تو دستش پر از گل
گل لاله , گل پونه , گل سنبل
نور مهتاب بتاب بر سر راهش
ای ستاره نشونش بده راهش

زيبا شيرازی. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .



عطر شير زنی از اين خاک , بر لبان باد بوسه زد

سماع گل ها را در سجده گاه ماه تماشا کن

.

عجب آسمان می گريد

Friday, June 19, 2009

شرم


سرخی اشک شقايق بر پهنه دشت
سرخی سلاخی آفتاب بر دريای ستم
سرخی خشم آتش بر عمق تاريکی
همه شرمسارند
.
همه از سرخی خون يار بر جدار شب شرمسارند

Sunday, March 08, 2009

درخت عشق



باور سبز زمان
از مرز سرد زمستان
تا عمق آبی عشق
بر پوست تشنه اش بوسه زد
.
.
لمس جوانه را باور کرد
حسی که آشنا بود
.
.
حسی از باور بلبل
حسی از عطش عشق
حسی از هروله باد
حسی از آغوش بهار
.
.
بی تاب از زمزمه خورشيد، بهار را بويید
.
.
تولد بهار فرخنده باد
هوتن، نوروز ۱۳۸۸

Saturday, December 20, 2008

ماهی

باور ماهی در حجم دريا نمی گنجد
باور من در عمق دلها نمی گنجد
.
ماهی تنهاست
اشک ماهی در تنهايی دريا گم شد
درد صخره در دلتنگی موج غرق شد
.
باور ماهی در حجم دريا نمی گنجد
غم غروب در عظمت دريا نمی گنجد
.
.
در پشت پنجره شفاف دريا , ماهی را باور کن
عشق بازی موج با پولکی ها را ببين
نيايش باد را با زمزمه امواج ببين
لمس عاشقانه غروب با دريا را ببين
.
باور ماهی
در حجم دريا نمی گنجد
سماع گوشماهی ها را نمی بيند
نيايش باد را نمی شنود
عشق غروب را لمس نمی کند
.
باور ماهی در دل من می گنجد
.
هوتن , پايیز ۱۳۸۲